عکسهای ازجعفرو اغلبیک
تنهائي
یه پنجره با یه قفس یه حنجره بی همنفس
سهم من از بودن تو یه خاطره همین و بس
تو این مثلث غر یب ستاره ها رو خط زدن
دارم به اخر می رسم از اون ور شب اومدم
یه شب که مثل ریثه خیمه زدم رو باورم
میخوام تو این سکوت تلخ صدا تو از یاد ببرم
تو حجم این قفس منتظر پر زدنم
من از تبار غربتم از ارزوهایی محال
قصه ما تموم شده با یه علامت سوال؟
تقدیم با عشق به خوانندگان موسوی
سيد جعفر موسوي